من صندلی خاصی ندارم
من با این روحیه وارد شدم و بارها به دوستانم میگفتم که آن کسی نیستم که اگر
وارد اتاقی شدم، بگویم” آن صندلی متعلق به من است و اگر خالی بود بروم آنجا بنشینم، و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم “گفتن این مطالب شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهای دیگر شود، امّا واقعاً اعتقادم این است که برای انقلاب باید اینطوری باشیم. از پیش معین نکنیم که صندلی ما آنجاست و اگر دیدیم آن صندلی را به ما دادند خوشحال بشویم و برویم و بنشینیم و بگوئیم حق ما بود و اگر دیدیم آن صندلی نشد و یا گوشه اش ذره ای ساییده بود بگوئیم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویمو من از اول این روحیه را نداشتم و سعی نکردم اینطوری باشم در مجموعه ی انقلاب تکلیف ما این است.